اسپینوزای من
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده این داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان میخوانیم: «شاید هیچچیز این دنیا بهاندازه دیدن تصویر مردی بر دار سخت نباشد. جسمی آویخته با دستها و پاهای آویخته و چشمهای برآمده، تیره و سرد. و من یک روز صبح پدرم را اینگونه دیدم. از پشت نردههای حیاط خانه ما و این تصویر برای همیشه توی ذهنم و تمام تنم آوار شد».