اشکهای خیس
موضوع رمان حاضر، اجتماعی و عاشقانه است. «نادر» فرد کم سوادی است که در نوجوانی برای فرار از درس خواندن با پدر به سرکار میرود و به کارگری مشغول میشود. او سپس به سربازی رفته و بعد از اتمام سربازی، با سماجت خانواده را به خواستگاری دختر همسایه، «نگین» میفرستد. «نادر» و «نگین» سالها در کنار یکدیگر به خوشبختی زندگی میکنند و صاحب دو فرزند به نامهای «سهیل» و «یگانه» میشوند. در این میان «نگین» بیمار گشته و از دنیا میرود. «نادر» بعد از بازگشت به زندگی عادی، به خواستگاری دخترعمویش «سپیده» میرود و با موافقت او رو به رو میشود. «سپیده» دختری تحصیل کرده و معلّم است و با وجود خواستگاران بسیار، با «نادر» ازدواج میکند و نگهداری از فرزندان او را بر عهده گرفته و همچون مادری مهربان آنها را بزرگ میکند. مدّتی بعد آنها صاحب پسری به نام «آرش» میشوند. خوشبختی و آرامش با وجود «سپیده» به خانة «نادر» بازگشته و سالها ادامه پیدا میکند.