چمن
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
کتاب حاضر، رمانی پلیسی است که با بیانی روان و روایتی جذاب نگاشته شده است. در این داستان «ژانماری والز» در سواحل جنوب فرانسه، در تنهایی تعطیلات خود را میگذراند. او بهطور اتفاقی با زن جوان و زیبایی آشنا میشود. دیدار اتفاقی «ژانماری» و «مارژوری» بار دیگر در محلی دیگر تکرار میشود و در پی آن ملاقاتهای بیشتری صورت میگیرد. بعد از عزیمت «مارژوری» به کشورش، «ژان ماری» که دلباخته زن ناشناس شده، به نامهنگاری با او ادامه میدهد و سرانجام، دعوت وی را میپذیرد و قرار ملاقاتی در اسکاتلند میگذارد. ورود «ژانماری» به اسکاتلند سلسهای از حوادث عجیب را در پی میآورد که در نهایت به قتل «نِویل فالکس»، شوهر «مارژوری» میانجامد. در صحنه قتل، بر روی چمن پارک، جسد مردی بر جای میماند که به ضرب گلوله کشتهشده است. گلولهای که از تپانچهای خارجشده که «ژانماری» با آن شلیک کرده است. «ژانماری» که تصور میکند برای دفاع از «مارژوری»، همسر او را به قتل رسانده، ناگهان با چهرهای متفاوت از زن محبوبش روبهرو میشود. «مارژوری» ابتدا او را از خود میراند و سپس حتی منکر آشنایی با وی میشود.