سفر به آفریقا
در این کتابچه که حاوی طنز و کاریکاتورهایی است آمده است: "خیلی دلم میخواست به آفریقا بروم اما پول نداشتم. دفترم را باز کردم و در آن یک اسب آبی کشیدم. و یک زرافه آرام. و یک جوجه تیغی غول پیکر و یک شیر سیر بی خطر....کم کم ظهر شد و حوصلهام از آفریقا سر رفت. برای همین یک هلیکوپتر تا با آن به خانه برگردم. اما درست روی اقیانوس بود که با یک شتر مرغ پرنده تصادف کردم و افتادم توی آب و هشت پایی را دیدم که نه پا داشت. و سفره ماهیهای زیبایی را دیدم که دو تایی میرفتند....بعد یک کوسه ماهی دیدم که نمیدانم چرا بی خودی از دست من عصبانی شد و دنبالم کرد و نزدیکیهای ساحل مرا گرفت و تا ته خورد که خیلی درد داشت. دفترم را دوباره باز کردم و کوسه ماهی سرخ شده را سر میز ناهار کشیدم و او را تا ته خوردم. و به این ترتیب سفر من به آفریقا به خوبی و خوشی به پایان رسید و دوستی من و کوسه سر جایش باقی ماند.".