دوازده داستان سرگردان
داستانهای کلمبیایی - قرن 20م.
توتو و برادرش ژوئل به همراه پدر و مادر، در آپارتمانی تنگ در شهر مادرید زندگی میکنند. هدیة کریسمس آنها قایقی مجهز به زاویهیاب و قطبنما است. هر چهارشنبه که پدر و مادر به سینما میروند، آنها ارباب مطلق خانه میشوند. در باور کودکانة آنها، طبق گفتة پدر نور مانند آب جاری میشود. به همین دلیل آنها لامپ پذیرایی را میشکنند و نور جاری میشود و مانند آب اتاق را پرمیکند. آنها با این تخیلات در روز چهارشنبه، به همراه دوستان خود در دریای نور که ساخته و پرداختة ذهنشان است، شناور هستند و به شادی و بازی و قایقرانی و غواصی میپردازند. این کتاب مجموعة 12 داستان از گابریل گارسیا مارکز با عنوانهای قدیسه، آقای رئیسجمهور، سفر به خیر، هواپیمای زیبای خفته، خواب تعبیر میکنم، فقط آمدم تلفن کنم، اتومبیل مشکی، باد سرد شمالی، رد خون توکا روی برف و... است.