آرش کمانگیر
در این کتاب، داستان تیرانداختن آرش بازگو شده است. پس از آن که در زمان منوچهر نبردی سخت میان ایرانیان و تورانیان درگرفت، تورانیان به سرکردگی افراسیاب سپاه ایران را شکست داده تا نزدیکیهای مازندران پیش آمدند. آن گاه افراسیاب تنها به این شرط صلح را پذیرفت، که تیراندازی ایرانی از فراز دماوند تیری بیندازد تا در آن جا که تیر بر زمین فرود آید آن جا مرز ایران و توران باشد. ایرانیان به ناچار پذیرفتند و بهترین کماندار را طی مسابقهای انتخاب کردند این کماندار جوان آرش نامیده میشد. او بر فراز دماوند ایستاد و هر چه نیرو و توان داشت با تیر در چله کمان گذاشت و آن را به آسمان پرتاب کرد. تیر پس از آن که از صبحگاه تا نیمروز فردا بر فراز دشتها، رودها و شهرها در پرواز بود، سرانجام بر درخت گردویی کهنسال در کنار رود جیحون فرود آمد. بدین ترتیب همان نقطه مرز ایران و توران شد و افراسیاب شرمسار به توران بازگشت.