ادبیات در هالهای از "عرفان"
شاعران بزرگ کشور ما در صبغهی عرفان، عقاید والای خویش را با زیرکی تمام ابراز داشتند و در مسیر خونین تاریخ اجتماعی ایران با استفاده از قطعات ادبی و در قالب غزل، مثنوی و رباعی حتی بافتن طامات، از ظرایف سخن، همچون پردهی استتاری برای بیان حقایق مورد نظرشان استفاده کردند و در مبارزهی فرهنگی دورانهای شکست شرکت فعالی جستند. بر این اساس نوشتار حاضر به مباحثی اختصاص دارد که به تاریخ هنر و ادب و تاثیر و تاثر متقابل اندیشه و هنر در دورانهای شکست ارتباط دارد. در کتاب اشاره میشود که اگر هنر را "مکاشفهی رازها" بدانیم به باطن امور توجه میکند و اگر "آفرینش گونهای از زیبایی باشد، این راز و مکاشفهی آن به ناچار در سیر زیبایی سیر میکند. اگر هنر "عین زندگی" است، این زیبایی باید در سیر زندگی سوق داده شود. هنر در آغاز با "عرفان" آمیزش دارد. عرفان آغازین با اسطوره همپیوند است و به سوی افسانهها گرایش دارد، رازوری آن، عارف را به ماورای طبیعیت میکشاند تا جهان هستی را دوگانه بپندارد. به اسطوره ارزش فوق طبیعی میبخشد؛ از مادی بودن و طبیعی بودن شرمسار است. اما نمادها و رمزهای آن را به عالم واقعیت میکشاند. نگارنده در کتاب حاضر به بررسی ادبیات و عرفان و نقش آن در اجتماع به طور کلی پرداخته است، برخی عنوانهای مطالب کتاب بدینقرار است: "ادبیات فارسی و عرفان"، تاثیرپذیری و "همستاری" ادبیات فارسی و عرفان؛ تاثیر باورمندیهای دیرین در عرفان و خوانش شاعرانه از عرفان رندانه؛ اسطوره، تمثیل و نماد در تکوین شعر و ادبیات؛ هنر شعر در تقابل با دگماتیسم؛ فرقههای عرفان ایرانی و تاثیرپذیری آنان در قرون وسطا؛ "عشق" و "اتحاد عاشق و معشوق"؛ انعکاس اندیشهی ذوقی در نهضتهای اجتماعی.