از سرزمینهای انگور
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م.
«اسپرانزا» که خیال میکرد زندگی همیشه در مرتع سرسبز و تاکهای انگور و باغ رُز پاپا جریان دارد، ناگهان دنیایش فرومیریزد و با مادرش مجبور به ترک مکزیک میشود و به کالیفرنیا میرود. در آنجا زندگی سخت کارگری را در اردوگاه مکزیکیها تجربه میکند این در حالی است که اسپرانزا با این دنیای جدید غریبه است. در این شرایط مادر اسپرانزا بیمار میشود و کارگران اعتصاب میکنند؛ این وضعیت ممکن است ریشه جدید زندگی اسپرانزا را از جا بکند و ... .