تابستان بی دست و پا
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب مصور حاضر، داستانی خواندنی و جذاب است که با زبانی ساده و روان برای نوجوانان نگاشته شده است. در این داستان اولین روز تابستان است. امیر ساعت دوازده ظهر به شوق آزادی از خواب بیدار میشود. بوی آزادی، تفریح و بازی فوتبال همهجا پیچیده بود. امیر سریع آماده شود و به دنبال دوستش پارسا رفت تا برای فوتبال بازی کردن بروند.