همکاران
داستانهای فارسی - قرن 14
حمید و ملیحه، دانشجوهای رشتة زیستشناسی دانشگاه تهران، بعد از به پایان رساندن دورة دانشکده، در کمال سادگی ازدواج میکنند. ملیحه در مدرسه به عنوان دبیر، و حمید در یک آزمایشگاه تشخیص طبی بیمارستان وابسته به وزارت علوم مشغول به کار میشوند. زندگی آنها در کمال صمیمیت و سرزندگی ادامه پیدا میکند و آنها صاحب دو فرزند با نامهای آیدا و آیدین میشوند. بعد از پیروزی انقلاب و تغییرات متعاقب آن و گذشت عمر، دیگر نیروی زندگی و آن احساس سرزندگی به وقت خود باقی نمیماند و به تدریج رو به افول میرود. مشکلات بچهها زیاد است و نارضایتی آنها و دامنة وسیع توقعاتشان، همراه با صعود دائمی قیمتها مانع از آن میشود که آنها مانند گذشته از زندگیشان احساس رضایت کنند. بنابراین حمید و ملیحه گاه برای کاهش دشواریها و نیازها به راهحلهایی میاندیشند و با تشویق و ترغیب همکاران خود و سرمشق قرار دادن آنها، تصمیمهایی میگیرند که زندگی آنها را دچار تغییرات غیرقابل پیشبینی میکند.