طوطی واق واقو
داستانهای تخیلی
شمارة 17 از مجموعة «رمان کودک» مامان و بابا، «آلیس» را به مغازهای که حیوانهای خانگی میفروخت، برده بودند تا او برای تولد هفتسالگیاش یک حیوان را انتخاب کند. آنها سه سگ به نام «لکس»، «لول» و «لانس» داشتند، پس گربه نمیتوانست انتخاب خوبی برای آلیس باشد. خوکچة هندی و مار هم به دلایلی طرفدار نداشت. بنابراین آلیس یک طوطی آبی سخنگو را انتخاب کرد، همه نخست تصور کردند که او انتخاب خوبی کرده است. آلیس تصمیم داشت بعد از رسیدن به خانه، به او چند کلمه بیاموزد. اما به محض رسیدن به خانه، هر سه سگ با دیدن طوطی آبی شروع به واقواق کردند. طوطی نیز همانموقع این کار را یاد گرفت. از آن به بعد هر چهار حیوان با هم واقواق کردند و همة همسایهها و اطرافیان را آزار میدادند. تا این که از خانة مادربزرگ سرقت شد و این امر وقایعی را به دنبال داشت که در ادامة داستان بازگو میشود.