یادت نرود که ...
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی درباره مرد میانسالی به نام «کیوان کامیاب» است که پس از 15 سال از پاریس به ایران برمیگردد. او در این سفر با شخصیتهایی مواجه میشود که پیشتر کنارشان گذاشته بود یا آنها کنارش گذاشته بودند. مهمترین این افراد، شخصیتی به نام «فروغ شکیبا» است. او زنی است که «کیوان» سالها عاشقانه دوستش داشته اما «فروغ» همواره او را پسزده است. داستان از زبان راوی دانای کل روایت میشود و علاوه بر زندگی «کیوان»، به زندگی دیگر انسانهای تأثیرگذار در زندگی او نیز سرک میکشد و روابط آنها را شرح میدهد.