غربتی (مجموعه داستان کوتاه)
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
داستان پدر من هم موجی شده است، از زبان پسری بازگو شده که پدری موجی دارد. پدر او وقتی 16 ساله بوده به جبهه رفته و موج انفجار او را گرفته است. او بعضی مواقع تعادل روحی روانیاش را از دست میدهد. وقتی او موجی میشود همه را میترساند، او حتی در حالت عادی هم به مادر ظنین است. او فکر میکند که همسرش با مردی رابطه دارد و بارها او را به خاطر این خیال باطل تا سرحد مرگ کتک زده است. او ابتدا خوب و مهربان است، ولی یک مرتبه عصبانی میشود و اطرافیان را دچار وحشت میکند، مشکل این است که دیگران نمیدانند او چه وقت موجی میشود، پسر پدرش را دوست ندارد و وقتی او در خانه نیست، احساس راحتی میکند. در این کتاب داستانهای دیگری با عنوانهای غربتی، پلکان، آقای یاری، مادربزرگ،کادوی الکی نخرید و... به نگارش درآمده است.