به من نگاه کن
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان روایت زندگی دختری بهنام «غزاله» است که از یک بیماری رنج میبرد و به همین دلیل بچهدار نمیشود. پس از سالها او آماده میشود تا رمانش را در یک انتشارات چاپ کند. «شهریار»، مسئول انتشاراتی است که غزاله رمانش را به او داده تا بخواند، اما «ابراهیم» همسر غزاله که جواب آزمایش او را دیده به غزاله خبر میدهد که باردار است؛ غزاله تمام رؤیایش را از دست رفته میداند اما چارهای ندارد که بچه را نگه داشته و به دنیا بیاورد. دختر غزاله و ابراهیم متولد میشود و... .