عزیز جهان
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب حاضر روایتی عاشقانه از زندگی دکتر خضری متخصص اورولوژی است که در شیراز زندگی میکند. در این کتاب خواننده علاوه بر مطالعه روایت زندگی این پزشک متخصص و همسرش که او نیز متخصص بیهوشی است تاریخ و اتفاقات سالهای زندگی این پزشک را نیز مطالعه میکند. در بخشی از کتاب میخوانیم: « رد انگشت اشاره دوستم را که دنبال کردم نگاهم افتاد به دختر لاغر و زیبارو با قد میانهای که سنگین و با وقار لباس پوشیده بود ... صدایش کردم: خانم توکلی! برگشت. چشمم که به صورت گندمی او افتاد، مهرش به دلم افتاد.»