خرسی به نام ولستون کرافت
در یکی از قفسههای فروشگاه، خرس عروسکی قشنگ و بزرگی به نام «ولستون کرافت» به اتفاق دیگر عروسکهای خرسی نشسته بود و منتظر بود که کسی او را بخرد و به خانه ببرد. او چهرة قشنگ، مهربان و ظاهری شیک داشت. در روز کریسمس همة خرسها به جز ولستون به فروش رفتند و او تنها و غمگین ماند. بعد از مدتها سه خرگوش عروسکی به نام «ریتا»، «راجر» و «راتی» به فروشگاه آوردند. ریتا علت این که ولستون را کسی نخریده بود، طولانی بودن اسم او دانست و سعی کرد که اسم مناسبی برای او بیابد، اما این راهحل نیز مفید واقع نشد و کسی او را نخرید. چند عید گذشت و سرانجام در یک روز کریسمس پسری همنام او با پدر به فروشگاه آمد و با رضایت و خوشحالی او را خریدند و به خانه بردند.