سفر پرخاطره = Walk two moons
"سارا مانکاتری هیدل" بعد از گذشت زمان بسیار، نتوانسته است نبود مادر را در خانه بپذیرد؛ هرچند اطرافیان تلاش فراوانی میکنند تا از راههای گوناگون خبر درگذشت مادر را به او بگویند. سالامانکا سخت بر این باور است که مادر، دیوانهوار او را دوست داشته و به زودی به خانه بازخواهد گشت. پدر که سخت نگران اوست، از پدربزرگ و مادربزرگ میخواهد تا در سفری، داستان تلخ سفر ابدی مادر را برای سالامانکا شرح دهند. در این سفر، سالامانکا قدم در همان راهی میگذارد که مادرش آن را در سالهای قبل تجربه کرده است و آهستهآهسته درمییابد اتوبوسی که مادرش به آن سفر میکرده، دچار سانحه شده و مادرش در این سفر، برای همیشه آنها را ترک کرده است.