قصه‌های پدربزرگ

قصه‌های پدربزرگ

داستان‌های کوتاه فارسی - قرن 14

پاییز فصلی است که در آن، خرمالوها می‌رسند و می‌توان آنها را از درخت چید و خورد. روزهای پایانی پاییز است و درخت خرمالوی خانه راوی پر از خرمالو است. او می‌خواهد خرمالوهای رسیده را بچیند اما نردبان ندارد. آنها هر سال نردبان خانة همسایه را به امانت می‌گرفتند، اما حالا همسایه به سفر رفته است. راوی به همراه مادر و پدر و خواهر و مادربزرگ و پدربزرگ تصمیم می‌گیرند که نردبانی برای خود بسازند که همه‌ساله بتوانند از آن استفاده کنند و سرانجام با همکاری یک‌دیگر نردبانی می‌سازند و آن را سبز روشن می‌کنند؛ به رنگ بهار، او در پاییز از نردبان بهار بالا می‌رود و برای همه خرمالوی رسیده می‌چیند. مجموعة حاضر مشتمل بر هفت داستان کوتاه است که از زبان پدربزرگی برای نوه‌اش بازگو شده است. حوض کوچک، قایق کوچک؛ روزهای آخر پاییز بود؛ در بهار پرنده را صدا کردیم جواب داد؛ خرگوش سفیدم همیشه سفید بود؛ خواب یک سیب سیب یک خواب؛ شب یلدا قصة بلندترین شب سال؛ و عکاس در حیاط خانة ما منتظر بود.

قیمت چاپ: 3,000 تومان
نویسنده:

احمدرضا احمدی

تصویرگر:

عطیه مرکزی

ناشر:

افق

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1389

نوبت چاپ:

2

تعداد صفحات:

60

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789643694067

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف