آشنای غریب
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد. در داستان میخوانیم: «فصل داغ تابستان تمام شده بود و از گرمای هوا تا حدودی کاسته شده بود. باد میان برگ کمجان درختان نفوذ میکرد و برگها را به اطرف پراکنده میکرد. گاهی با وزش باد احساس سرما به انسان دست میداد. کنار کتابخانه اتاقم ایستاده بودم و به اطرافم چشم داشتم».