اثر پروانه
در این کتاب نویسنده بر آن است رابطه بین ادبیات و توسعه را در خلال گفت و گوی قهرمانان داستان بیان کند .وی دراین اثر، پدیده ساده انگاری سیاسی را که بلای کشور و مانع توسعه است همراه با عوامل اصلی عقب ماندگی به تصویر کشیده است .شخصیتهای داستان در جای جای اثر گرههای توسعه را نشان میدهند تا آنجا که یکی از آنها به نام ((سها)) خطاب به دوستش ((خنجر)) میگوید :((در وطن من عزلت فضیلت است و عزلت فلسفی شده است و قدرت، فضیلت نیست)) .این کتاب در واقع خاطرههای شخصی به نام ((حجازی)) است که راوی داستان است و خواهان خوشبختی جامعه بشری است .او معتقد است ایران، منشا سعادت بشری است.