توپبازی و احتیاط
ترافیک - پیشبینیهای ایمنی برای کودکان / شعر کودکان و نوجوانان
در یک شهر بزرگ و شلوغ پسری به اسم "سیاساکتی" زندگی میکرد. روزی او و دوستش، "هوتی"، تصمیم گرفتند که در خیابان فوتبال بازی کنند. آنها بیتوجه به همسایهها شروع به سر و صدا و توپبازی کردند و باعث ناراحتی آنها شدند و همچنان به بازی خود در خیابان ادامه دادند. مادر سیا از راه رسید و با ناراحتی به او گفت: "امان از دست کارهای تو! مگر نمیدانی خیابان جای توپبازی نیست. هیچ میدانی چه کار خطرناکی میکنی". سپس ادامه داد: "سلامتی بهترین نعمتی است که خداوند به ما هدیه کرده است. ما باید از کارهایی که به سلامتیمان لطمه میزند دوری کنیم. رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی، سلامتی ما و دیگران را به خطر میاندازد". سیا به مادرش قول داد که دیگر در خیابان بازی نکند. اما پس از رفتن او، بیتوجه به قولی که داده بود، همچنان سر کوچه با هوتی مشغول بازی شد. تا این که ناگهان سیا شوت بلندی زد که باعث شد توپ به وسط خیابان پرتاپ شود. هوتی بیتوجه به اطرافش به وسط خیابان پرید و با ماشین تصادف کرد و راهی بیمارستان شد. سیا که به شدت از این اتفاق ناراحت و از کار خود شرمنده شده بود دیگر هرگز سر کوچه و خیابان توپ بازی نکرد. در این کتاب از کودکان خواسته شده احتیاط در هنگام بازی را فراموش نکنند.