نمک گیر
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان نمک گیر، یک رمان اجتماعی محسوب میگردد که نویسنده آن، م. بهارلویی میباشد. در اینجا گوشهای از این رمان را میخوانیم. روزبه کتری برقی را زد و همان طور سیخ و سنگ خیره شد و آن افکار موذی تمام مسیر کاشان تا خانه، مغزش را جویده بود... جویده و جویده و تف کرده بود در صورتش!... عذاب وجدان داشت که میکشتش! چرا درست همین روزها که کیوان مصمم شده بود سر و سامان بدهد به زندگیاش و... کیوان جوان تر بود! تازه نفس تر و... تجربه قبلی نشان میداد کیوان عاشق شود، از دل و جان مایه میگذارد برای عشقش و... برای اولین بار طی عمر 34 سالهاش، بدون فکر و نسنجیده تصمیم گرفته بود!... برای اولین بار طی عمرش خطر را حس کرده بود آن هم این همه نزدیک... بیخ گوشش... برای اولین بار طی عمرش، دلش نخواسته بود فداکاری کند! برای اولین بار طی عمرش خودخواهانه تصمیم گرفته بود...