داستانهای کوتاه و پندآموز
داستانهای اخلاقی / داستانهای کوتاه - مجموعهها
در داستان «مانع» میخوانیم: در زمانهای قدیم پادشاهی تختهسنگی را وسط جاده قرار داد و برای این که عکسالعمل مردم را ببیند، خودش را مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ثروتمندان بیتفاوت از کنار سنگ میگذشتند و بعضی هم غرولند میکردند که این چه شهری است که نظم ندارد؟! تا این که یک روستایی با کولهباری رسید. کولهبارش را زمین گذاشت و با زحمت تختهسنگ را کنار زد و ناگهان کیسهای را که از زیر تختهسنگ قرار داشت، دید. کیسه را باز کرد و داخل آن سکهای طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن نوشته بود: «هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد». مجموعة حاضر حاوی داستانهای کوتاه و پندآموز تحت برخی عناوین نظیر ایثار، عاشق زیستن، نشانه، دانة گل، لبخند خدا و یکتایی ما، است.