شهر قصهها
داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: ««هلیا» دختر کوچولوی قشنگی بود که توی دنیا، کتابهای قصهاش را از همه بیشتر دوست داشت. او همیشه آرزو داشت که یک روز داخل کتابهایش برود و به شهر قصهها سفر کند. یک روز صبح که هلیا داشت کتاب سیندرلا را ورق میزد، یکدفعه یک پروانه قشنگ از داخل کتاب بیرون پرید. پری آرزوی «هلیا» را برآورده کرد. او دست پری را گرفت و او به شهر قصهها پرواز کرد. داخل شهر، «هلیا» پینوکیو را دید که دماغش دراز شده بود. یادش آمد که میخواست از پینوکیو علت دروغ گفتنش را بپرسد».