ماجراهای جورج میمون بازیگوش به کارخانه شکلات میرود
داستانهای تخیلی
جورج میمون خوب و بازیگوش، به همراه دوستش به یک مغازة شکلاتفروشی که کنار کارخانة شکلات بود، رفت. جورج نگاهی به اطراف انداخت و از پنجره بالا رفت و سینیهای زیادی با موادی بزرگ به رنگ قهوهای دید. او دری را که به آن طرف پنجره راه داشت، پیدا کرد. در آنجا یک راهنما به مردم توضیحاتی دربارة شکلاتها میداد. جورج به دنبال گروه به راه افتاد و سر از بالکن درآورد. او میتوانست از بالکن جایی را که در آن شکلات درست میشد، ببیند. آن پائین کارگرها، شکلاتهایی که از دستگاه بیرون میآمد، در جعبهها میگذاشتند. جورج خواست بداند شکلاتها چطور تزئین میشوند. او از بالکن پایین آمد و بالای یک دستگاه رفت. ناگهان سرعت حرکت شکلاتها خیلی زیاد شد و کارگرها را دچار دردسر کرد. این کتاب برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.