سیاره دوستی
روزی یک غریبه به سیارهای میرود که آبی و قرمز و زرد در آنجا زندگی میکنند. او بسیار ناراحت است زیرا موجودات نامرئی خانه و سیارهاش را دزدیدهاند. او پس از دو روز سرگردانی به سیارهی آبی و قرمز و زرد رسیده است. آبی و قرمز و زرد به این فکر میافتند که خانههایشان را یکی کنند و همگی با غریبه در یک خانه زندگی کنند. مدتی میگذرد و قرمز و زرد و آبی از اخلاق بد غریبه به تنگ آمده و نقشهای طرح میکند. غریبه که متوجه رفتار بدش شده از آنها میخواهد که او را ببخشند و تنهایش نگذارند. از آن پس زرد و قرمز و آبی نام غریبه را سفید میگذارند.