جوجه اردک زشت
داستانهای حیوانات / اردکها - داستان
از این داستان میفهمیم که: اردکی چند بچه داشت و یکی از بچهها زشت بود. مادر و بچهها به خاطر زشت بودن، به او توجه نداشتند. بچه اردک، ناامید پرواز کرد در آسمان. این جوجه اردک بزرگ و بزرگ تر شد و خیلی زیبا شد. مادرش خیلی پشیمان شد و هر چه گشت، نتوانست او را پیدا کند. در نتیجه ما نباید بین بچهها فرقی بگذاریم و به همه بچهها یکسان محبت نماییم.