جادوی خون
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
کتاب حاضر داستانی است که در آن «کانتی مایو» غنی از رسوم و سنتها و افسانههایی است که «برانا ادیر» عاشق آنهاست و بهعنوان مالک فروشگاه جادوگر تاریکی نیز آن را میستاید. قدرت و ازخودگذشتگی «برانا» دوستان و خانوادهاش را دور نگهداشته است. «برانا» زمانی عاشق «فینبار» بود، اما آینده مشترک آنها از دید تاریخ و خون ممنوع است. به همین دلیل «فین» بیشتر عمرش را صرف سفر به گوشه و کنار دنیا کرده بود تا حفره درون قلبش را با آن پر کند. آیندهای برای آن دو وجود ندارد، چون «برانا» از نوادگان «سورکا»، جادوگر تاریکی است.