دلنوشتههای یک مسافر
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، حاوی ده داستان کوتاه با عنوانهای «دو لامپ»، «مادر صبور»، «سزای نیکی بدی نیست»، «خرمنی که برکت نداشت»، «خدا کریم است»، «حلوای صبر»، «نعمت پدر»، «سردار کرخه»، «چوب خدا صدا ندارد» و «کفشهای مادربزرگ» است. مؤلف در این کتاب رویدادهای زندگی خود، دوستان و آشنایانش را در قالب داستان بازنویسی و بازآفرینی کرده است. در داستان «دو لامپ» میخوانیم: «پیرمرد سالها پیش به شهر آمده و در یک شرکت کشاورزی مشغول کارشده تا فرزندانش بتوانند درس بخوانند و از آب و گل دربیایند. یک سال پیش، بازنشسته شده بود، اما حوصله بیکاری نداشت. مدتی، صبح و عصر سر کوچه مینشست و با پیرمردهای همسایه گپ میزد».