بینوایان
داستانهای فرانسه - قرن 19م.
در جلد دوم از رمان بینوایان، داستان از جایی ادامه پیدا میکند که «داریوش»، نوة آقای «ژیو نورمان»، پس از بگومگو با پدربزرگش، خانة او را ترک میکند. نورمان از همان آغاز با ازدواج دختر و دامادش مخالف بوده و هرگز اجازه نداده دامادش ماریوس را ببیند. مشکلات ماریوس، دانشجوی انقلابی وقتی بیشتر میشود که به کوزت علاقهمند شده و سرنوشت هر دوی آنها تغییر میکند.