سبد سفارش شما خالی است!

"رامونا" دختر کوچک آتش‌پاره‌ای است. "بئاتریس" خواهر بزرگ‌تر وی احساس می‌کند رامونا فقط یعنی دردسر و این خیلی خسته‌کننده ‌است. بئاتریس معمولا از دست رامونا تا حد انفجار عصبانی می‌شود و احساس می‌کند که حتی ذره‌ای این خواهر کوچولو را دوست ندارد؛ وقت‌هایی مثل آن موقع که رامونا کتابی را که بئاتریس از کتابخانه امانت گرفته بود پاره کرد. یا درست در حساس‌ترین لحظه بساط مهره‌بازی بئاتریس و دوستش، ریسبی، را به هم ریخت و بعد هم یک غوغای حسابی به پا کرده و گربه‌ی ریسبی را در دستشویی حبس کرد. یک بار نیز رامونا تمام سیب‌های یک جعبه سیبی را که مادر خریده و در زیرزمین گذاشته بود گاز زده و خراب کرد. یک بار دیگر رامونا بدون این که به خانواده‌اش خبر بدهد تمام دوستان مهدکودکش را به خانه دعوت کرده بود، ولی پس از مدتی، خود با تمام دوستانش دعوا کرد و سرانجام تنبیه شد. رامونا همیشه دردسر درست می‌کند. اما در خلال این همه ماجرا که او به وجود آورده و معمولا دردسرهایش دامنگیر بئاتریس هم می‌شود، خواهر بزرگ‌تر یاد می‌گیرد که با او چطور رفتار کند تا کم‌تر مشکل درست شود و این که این یک دوره در کودکی است که سرانجام می‌گذرد و رامونا نیز بزرگ می‌شود.