چهل حکایت، چهل راز موفقیت
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 - مجموعهها
در حکایت تختهسنگ وسط جاده میخوانیم: در زمانهای گذشته، حاکم شهر، تختهسنگی را وسط جاده قرار داد تا عکسالعمل مردم را نسبت به آن ببیند. بعضی از بازرگانان و ندیمان بیتفاوت از کنار آن میگذشتند و برخی هم غرولند میکردند، ولی هیچکس آن را برنمیداشت. تا این که یک مرد روستایی با بارهای خود به آنجا رسید. او با حوصله کولهبارش را زمین گذاشت و با زحمت تختهسنگ را از وسط جاده کنار زد. ناگهان زیر آن کیسهای پر از سکة طلا یافت که همراه آن نوشتهای بود که: «هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد». مجموعة حاضر مشتمل بر حکایتهای کوتاه و پندآموز است و عنوانهای برخی از آنها عبارتاند از: شهر افسانهای و چوبة دار؛ طالب دیدار با خدا؛ دخترک فداکار و معجزة خریدنی، و پسرک زرنگ و دیدار شبانه با پدر.