گزل
«آنا دوردی» پسر جوانی است که با اسب خود «سایلان» در مسابقات بهارهرو در بندر ترکمن مسابقه میدهد. او اسبی تیزرو به نام «گزل» دارد که یکی از دوستانش به نام «صفرجان» با آن مسابقه میدهد و اول میشود. بعدها صفرجان میمیرد و آنا به جبهه میرود و با یک پای قطعشده به زادگاهش برمیگردد. او سراغ گزل را میگیرد، گزل به دلایلی به مردی یکدست و دخترش سپرده شده است. آنا برای بازپس گرفتن گزل از مرد یک دست با زندگی آنها و مخصوصا دختر مرد آشنا شده و سرنوشتن در مسیر جدیدی قرار میگیرد. این داستان به صورت فیلمنامه به تصویر کشیده شده است.