حکایتهای کهن
کتاب مصوّر حاضر مشتمل بر داستانهای کوتاه با موضوع داستانهای مذهبی است. «جوان قاتل»، «بهلول نباش»، «محمد بن سیرین»، «تاجر شلغمفروش»، «شب معراج»، «تعجب موسی»، «قوم حضرت صالح»، «شب معراج»، «خداوند و عزرائیل» و «جوان در حال مرگ» عنوان برخی داستانهای کتاب هستند. در داستان «تعجب موسی» آمده است: روزی موسی بن عمران(ع) کنار دریا رسید. به امر خداوند عصایش را به آب زد و آب شکافته شد. با عصایش بر روی سنگی زد و سنگی هم شکافته شد و دید در زیر آن کرمی برگ سبزی را به دهان گرفته و در حال خوردن است. موسی تعجب کرد که چطور برگ سبزی زیر سنگی ته دریا در دهان موری است. خطاب رسید: «ای موسی! ما فقط تو را خلق نکردیم، برای آنهایی که آفریدهایم فکری برای روزیشان هم کردهایم.»