غم پنهان
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان را دختری روایت میکند که پدرش را در کودکی از دست داده است. بعد از فوت پدر زندگی آنها به سختی اداره میشد. مادرش آنقدر غرور داشت که دستش را روی کسی دراز نمیکرد. آن زمان در خانهای توی گذر لوطیصالح مستأجر بودند. «آقا سید»، صاحبخانهشان مردی مهربان بود که به آنها کمک میکرد، مدتی به همین منوال گذشت تااینکه «امیر»، برادر بزرگتر دخترک تصمیم گرفت تا به سر کار برود، مادر هم تصمیم گرفته بود تا یک منزل ارزانقیمتتر اجاره کند. از میان بچهها تنها دخترک به مدرسه میرفت و... .