قلی و جشن تولد
شعر کودکان و نوجوانان
یک روز صبح «قلی» پس از بیدار شدن از خواب و خوردن صبحانه احساس کرد توجه خانواده نسبت به او بیشتر شده است. او متوجه شد خانه تمیزتر از همیشه است و تزیین شده و پدر هم کیک و میوه خریده است. پس از این که پدر از خرید بازگشت قلی با کنجکاوی بسیار ماجرا را جویا شد. پدر به او یادآوری کرد که تولدش است و کمکم مهمانها سر رسیدند و تولد قلی را به او تبریک گفتند. قلی بسیار خوشحال بود، آشنایان و دوستان نیز همگی خوشحال بودند و برایش هدیه آورده بودند. کتاب حاضر در قالب شعر برای کودکان به چاپ رسیده است.