جاسوسی که قهرمان دو ملت شد
"عمران" که در یکی از شهرهای جنوب به دنیا آمده بود، خیلی زود و در کودکی پدر و مادرش را از دست داده و در یتیمخانه بزرگ شد. او سال آخر دبیرستان را میگذراند که متوجه شد ستاد ارتش عدهای دانشجو میپذیرد. او با شرکت در آزمون و قبولی در آن و نیز پذیرفته شدن در امتحانات جسمی وارد ارتش شده و مدتی آموزش دید. از سویی ستاد ارتش قصد داشت عدهای از زبدهترین نیروهای خود را به کشورهای اطراف بفرستند تا دربارۀ امور مورد نظر آنها به جمعآوری اطلاعات بپردازند. یکی از این افراد عمران بود؛ چرا که عمران به علت تولد در جنوب دارای لهجۀ عربی خوبی بود و میتوانست وارد یکی از کشورهای عرب همسایه شود. آنها با تحت نظر قرار دادن مدام عمران متوجه شدند که او هیچ مسالۀ امنیتی ندارد و موضوع را با اومطرح کردند. بنا به نقشۀ ستاد، عمران در یکی از کشیکهای خود به خواب رفته و اسلحهاش را میدزدیدند. این موضوع باعث اخراج او از ارتش و ناکام ماندنش در اتمام دوره میشد. قرار بود او دورهای پنهانی ببیند و برای مدتی به عنوان فردی عادی به میان مردم رفته و زندگی کند. عمران موضوع را پذیرفته و طبق نقشه پیش رفته بودند؛ او اخراج شده و برای طی دورۀ مورد نظر به منطقهای دورافتاده فرستاده شد.