اصحاب شنبه (سه داستان کوتاه)
داستانهای فارسی - قرن 14
«تامار»، به همراه همسر و پسرانش زندگی میکند. بر اساس کتاب تورات، صید ماهی در روز شنبه حرام است. شوهر و همسر تامار تورها را برداشته و به قصد صید ماهی میخواهند به دریا بروند. تامار سد راه آنها میشود و اجازة خروج نمیدهد و آنها را از عاقبت شوم گناه برحذر میدارد. اما آنها گوش نمیدهند و او را سرزنش میکنند. تامار به همراه فرزند خردسالش از دروازة شهر خارج میشود و به نزد قوم خود میرود، و پسران و همسرش چون مردم دیگر قبیله، برای صید ماهی میروند. صبح روز بعد، زمانی که مردم بیرون دروازه به همراه تامار به درون شهر میآیند با میمونهایی با دم کوتاه مواجه میشوند که با دیدن مردم روی خود را پوشانده و میگریزند. آنها به علت گناهان خود به شکل میمون درآمده بودند. در این کتاب دو داستان دیگر با عنوانهای «بازگشت آفتاب» و «رمههای سرگردان» به نگارش درآمده است.