قصههای دلنشین بچهها "داستانهای مرزباننامه"
سعدالدینوراوینی، قرن 7 ق. مرزباننامه - اقتباسها / داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 / حیوانها - قصهها و افسانهها
در قصة «حیله خرگوشی»، مرد شتربانی یک شتر بارکش داشت و هر روز به نمکزار میرفت و خرواری نمک برمیداشت و آن را بار شتر میکرد و به شهر میبرد و میفروخت. روزی مرد افسار شتر را رها کرد تا در صحرا بچرد. شتر به دوست قدیمی خود خرگوش برخورد و از سنگینی و سختی بار خود و کار هر روزش برای خرگوش تعریف کرد. خرگوش به او حیلهای آموخت، به شتر گفت که موقع گذر از کنار رودخانه اندکی در آب بنشیند تا کمی از نمکها در آب حل شود و بارش سبک گردد. شتر چندین بار این حیله را به کار برد و شتربان متوجه شد و خواست درسی به شتر تنبل و حیلهگر بدهد. به همین دلیل به جای نمک پشم بار شتر کرد. شتر با این که میدانست بارش سبک شده است، اما چون به حیلهگری عادت کرده بود، در رودخانه نشست، اما چون پشم آب کشید و سنگین شده بود، هرچه تقلا کرد نتوانست خود را از آب بیرون بکشد. شتربان با تلاش فراوان او را از آب بیرون کشید و ضمن سرزنش شتر او را به زور چوب به طرف شهر برد و شتر هم که مجبور بود، بار سنگین پشمهای نمکشیده را حمل کرد و دم نزد، اما با خودش عهد کرد که دیگر هیچوقت حیلة خرگوشی به کار نبرد که حیله و کلک همیشه آدم را به دردسر میاندازد. در این کتاب قصههای برگزیدهای ازمرزباننامه با عنوانهای زاغ و راسو، پیرمرد زشترو، ندیم و مرغ آتشخوار، موش جوان و مار سیاه، شغال خرسوار، آشپز نادان، بهرام گور و ماهرخ و... به چاپ رسیده است.