باور عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
«شهرزاد» دختر زیبا و جذابی بود که با خانوادة خود در روستای گلتپه زندگی شیرینی را میگذراند. او و «یاشار» یکی از اهالی دهکده با هم عقد کرده و در شب عروسی، یاشار توسط ماموران دستگیر شده و برای گذراندن سربازی فرستاده شده بود. در حقیقت این توطئة پسر ارباب روستا بود، به این دلیل که شهرزاد با تقاضای ازدواج او مخالفت کرده و به عشق یاشار جواب مثبت داده بود. یاشار مدتها در پادگانی که بیشباهت به زندان نبود به سر برده و بر اثر درگیری با یکی از ماموران به ده سال حبس محکوم میشود. در مدت ده سال اهالی گلتپه اختلاف پیدا کرده و بعد از جنگ و دعوا، بیشتر آنها روستا را ترک میکنند. شهرزاد نیز در مهاجرت به تهران به زنی متمول تبدیل میشود. به مدت 20 سال به عشق خود وفادار مانده و دوباره یاشار را دیده و به وصال هم میرسند