بچههای من! آفریقای من!
"ایزال دایسون" سفیدپوست و "تامی ابسیکوانا"ی سیاهپوست طی یک مناظره، که در مدرسهی سیاهپوستان دربارهی حقوق زنان در جامعه تشکیل شده است، با یکدیگر آشنا میشوند. با وجودی که نظرات ایزابل مورد توجه اکثریت حاضران قرار گرفته، اما تامی از این شکست ناراحت نشده و همین باب دوستی بین آنها را میگشاید. "آقای رام". معلم مدرسهی سیاهپوستان که دورا دور بر این دوستی نظارت دارد، از آنها میخواهد در مسابقهی بزرگ زبان انگلیسی کشور شرکت کرده و جایزهی بزرگ آن را به خود اختصاص دهند. در جلسههای متعددی که برای آمادگی در مسابقه برگزار میشود، آقای ام و ایزابل متوجه میشوند، تامی به گروههای تندروی سیاهپوست ملحق شده و قصد دارد همراه آنان در اعتصاب و اغتشاش آینده شرکت کند. نصیحتهای معلم برای به راه آوردن تامی بینتیجه میماند و سرانجام طی همان اغتشاشها آقای ام به اتهام جاسوسی برای پلیس کشته میشود. در ملاقات آخر ایزابل و تامی، ایزابل با خشم تمام، تامی را در مرگ معلم محبوبش مقصر قلمداد کرده و به هیچ عنوان عذر او را نمیپذیرد. تامی که تحت تعقیب است از شهر میگریزد و ایزابل برای ادای احترام به آقای معلم روانهی محلی میشود که او بسیار به آن علاقه داشته است. "بچههای من! آفریقای من!" نمایشنامهای است در دو پرده که با سه شخصیت آقای ام، ایزابل دایسون، و تامی امبیکوانا قابل اجرا است. وقایع این داستان در شهر کوچک "ایسترن کیپ کارو"، در آفریقای جنوبی و در پاییز 1984 روی میدهد.