جورج حرف میزند!
"لورا"ی هفتساله مدتها بود که دلش یک خواهر یا برادر کوچک میخواست. او که همیشه فکر میکرد بازی با خواهر و برادر کوچکتر بسیار لذتبخش است بعد از تولد "جورج" دیگر خیلی از این بابت مطمئن نبود. روزی لورا بالای سر جورج ایستاده بود و او را تماشا میکرد و با او شروع به حرف زدن کرد. ناگهان متوجه شد جورج جواب او را میدهد، اما این امکان نداشت چون او فقط چهارهفته از عمرش میگذشت...