کی آدم میشوی؟
داستانهای تخیلی
این داستان تخیلی که برای گروه سنی "ب" و "ج" نگاشته شده، دربارهی کودکی است که همواره سرزنشهای پدر و مادرش را مبنی بر اینکه بالاخره تو کی آدم میشوی؟ تحمل میکند. مادر میگوید: "اول از همه باید مثل آدم راه بروی، مثل آدم غذا بخوری و مثل آدم حرف بزنی" و پدر اضافه میکند: "پیش از هرکاری باید مثل آدم فکر کنی". تا این که روزی کودک با دیوی برخورد میکند که در شاخ و برگهای درخت عرعر سکونت دارد. دیو از کودک میخواهد تا نزد او بماند و این راز را به کسی نگوید چون معتقد است: آدم است و قولش. اما کودک به زندگی در میان آدمها عادت کرده، به دیو میگوید که آدم شده است و سپس به خانه برمیگردد.