پایان عمر زمین
این رمان توصیف رنج، اندوه و به خود آمدن اشخاصی است که شاهد زلزله مهیب رودبار بودهاند و آن همه ویرانی و در به دری را به نظاره نشستهاند .در جایی از کتاب میخوانیم" :صبر از نگاه همه رخت بر بست .بیتابی عنان نظرها را برگرفته و بر پهنه شهر مخروب میدوانید .حال همه دگرگون شد جاده نبود، آبادی نبود، از شور و آن همه شور و غوغا خبری نبود .سکوت وهمانگیز را صدای زنجیر بولدوزرها و ماشینآلات راهسازی میشکست ...تنها نور لولهسان آن وسایل کندرو بر خیطه مسیر پرتو میافشاند و آنچه را مشهود میساخت چیزی جز خانههای جویده شده در زیر آواره زلزله نبود ...سیل جوشان عاطفه و انسان دوستی، همراه با کمکهای قلبی، امدادهای غیبی، اهدای امکانات، و اهدای خون و زندگی، از سرتاسر ایران و جهان، به سوی رودبار سرازیر میشد .