نهر عنبر: بر اساس زندگی شهید ناصر کمالی
"ناصر" عاشق رفتن به جبهه و شرکت در نبرد بود، اما پدرش به سختی با این مساله مخالف بود و کاری از دست هیچکس برنمیآمد. ولی ناصر باید میرفت و سرانجام راهش را یافت و مخفیانه راهی جبهه شده و در منطقهی کردستان مستقر شد. جنگ سخت و دلخراش کردستان، از او یک مرد واقعی ساخت. پس از چندی این جوان فعال به جبهههای مناطق غرب و جنوب منتقل شد و در همین دوران بود که با اعظم نامزد کرد و چندی بعد به اسارت درآمد. روزهای اسارت برای همه مخصوصا ناصر کمانی که یک فرمانده بود، سخت و طاقتفرسا بود. وی بارها در معرض آزمایشهای مختلف عراقیها قرار گرفت که پس از بازگشت از اسارت، ازدواج و به دنیا آمدن فرزندش، آثار آن آزمایشهای نامعلوم در جان و بدنش آشکار شده و به بیماری "MND" مبتلا میشود. ناصر که دوران سخت اسارت را تاب آورده و دم برنیاورده است، این بار در برابر این بیماری به زانو درآمده و پس از تحمل درد و رنجهای فروان، چشم از جهان فرومیبندد.