ابریشم و عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
«بهراد»، پسر استاد «همایون صدر نایینی» برای برآورده کردن آخرین خواسته پدرش که بافتن فرش ابریشم از طرحی است که پیش از مرگش کشیده است مجبور میشود به کاشان سفر کند تا با بافندهای که مورد نظر پدرش است قرارداد ببند. استاد «رحیمی» یکی از بافندگان مشهور فرش در کاشان بوده است که به علت بیماری آرتروز دو سالی میشود که دست از کار کردن کشیده است و با خانوادهاش زندگی سختی را میگذراند. بهراد او را پیدا میکند و با پیشنهاد دستمزد بالا، سعی میکند استاد رحیمی را راضی کند. اما استاد به دلیل بیماری قادر به انجام چنین کاری نیست. ولی چون مبلغ پیشنهادی قرارداد بالاست... «گلاره» دختر استاد، با جسارت پا پیش میگذارد و میخواهد که او فرش را ببافد... .