مسخ
داستانهای کوتاه آلمانی - قرن 20م.
داستان کوتاه «مسخ» درباره فروشنده جوانی به نام «گرگور سامسا» است که یک روز صبح از خواب بیدار میشود و متوجه میگردد که به یک مخلوق نفرتانگیز حشرهمانند تبدیل شده است. داستان سامسا، حاکی از بیگانگی با هنجارهاست؛ گویی که او میخواهد تابعیت محض مسخ شدن را برگزیند؛ سامسا در این داستان به وضعیت حاکم در جامعه اعتراض میکند ... .