عمو نوروز و ننه سرما
افسانههای عامه
کتاب مصور حاضر، داستانی افسانهای است که با زبان ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «پیرمردی بود به نام «عمو نوروز» که هر سال روز اول بهار، وقتی گلها شکوفه میدادند و درختها زنده میشدند، با کلاهی نمدی روی سرش و یک جفت گیوه تخت که به پاش بود از کوه راه میافتاد و عصابهدست میآمد به سمت دروازه شهر. بیرون از دروازه شهر «ننه سرما» زندگی میکرد که یکدل نه، صد دلباخته «عمو نوروز» بود. «ننه سرما» روز اول بهار، بعد از خانهتکانی و آبوجاروی حیاط، لباس نو و تمیزی تن میکرد و فرشش رو میآورد مینداخت روی ایوون رو باغچه که پر بود از گلهای بهاری. «ننه سرما» یک سینی بزرگ تمیز داشت».