خروس و دانه لوبیا
در این داستان، خروس دانه لوبیایی مییابد و میخواهد دور از چشم مرغ، آن را تنهایی بخورد، اما در گلویش گیر میکند. مرغ برای نجات خروس دست به کار میشود و برای گرفتن شیر به سراغ گاو میرود، اما گاو از او علف میخواهد. برای گرفتن علف سراغ دهقان میرود، اما او داس میطلبد. برای گرفتن داس نزد آهنگر و برای تهیه آتش به جنگل میرود. و سرانجام موفق میشود این مسیر را طی کند و شیر را به خروس برساند و او را نجات دهد. این داستان مصور و رنگی برای گروه سنی "ب" ترجمه شده است.