برداشتهای شخصی
این مجموعه دربردارندهی نوشتهها و یادداشتهایی از "رحیم بقال اصغری" است که گاه به زبان طنز روایت شده است؛ برای مثال: "پدرم بر اثر شکست مالی مدتی خانه را ترک کرده بود و ما چهار بچهی قد و نیم قد دلواپس بودیم چون مادرم دم به دم غش میکرد و ما بچهها گریان و هراسان آب قند درست میکردیم و در حلقش میریختیم تا این که مادرم چشمانش را باز میکرد و این نگرانی تا آن جا پیش رفت که یک روز مادر هنگام کندن لباسهایمان در حمام متوجه شد جیبهای بچههای کوچکش پر از قند است".